ناجی

نوشته هایی از جنس یکرنگی

ناجی

نوشته هایی از جنس یکرنگی

ناجی

هوالستار

چون به دریا می توان راه یافت
سوی یک شبنم چرا باید شتافت
عطار

پیوندهای روزانه

پنج شنبه بود....داشتم شیفت اداره رو تحویل میدادم...

 دیدم مسئول امدادمون با عجله اومد جلو در اتاق کشیک
-مجتبی سریع بیا بریم
-کجا؟ چی شده؟
-بریم تو راه بهت میگم..
سریع سوار ماشینه شخصیش شدیم
-آقای شریفی(مسئول امداد و نجات جمعیت هلال احمر اسلامشهر) چی شده؟

در ادامه مطلب بخوانید

پنج شنبه بود... داشتم شیفت اداره رو تحویل میدادم...
 دیدم مسئول امدادمون با عجله اومد تو جلو در اتاق کشیک
-مجتبی سریع بیا بریم
-کجا چی شده؟
-بریم تو راه بهت میگم..
سریع سار ماشینه شخصیش شدیم
-آقای شریفی چی شده؟
-خانم سلیمی تصادف کرده...
-!!!!!!!!!!آخه چرا؟کجا چطوری؟
تلفنم زنگ زد خانم سلمانی بود از امدادگرای جمعیتمون
-سلام بفرمایین
-سلام کجایید پس کی میرسین...خانم سلیمی جوابمو نمیده اورژانس هم نرسیده
-خانم سلیمی حالش چطوره؟
-(با بوغض جواب میداد) نبض داره تنفسم داره ولی اصلا جواب نمیده
-لاله گوشش رو نیشگون بگیر یکم تحریکش ببین جواب میده به تحریک
(تو همین حین رسیدم به ترافیک صدای آقای شریفی رو می شنیدم که میگفت: برید کنار و هی بوق میزد)
-آره یه تکونی میخوره...ولی خیلی حالش بده...فک کنم پاش شکسته
-سعی کن ره هوایش رو باز نگه داری...ما داریم میرسیم  اورژانسم تو راهه
سریع به اورزانس زنگ زدم...گفتن کدمون توراه تا یکی دو دقیقه دیگه میرسه
-آقای شریفی چطوری شد کی بهت خبر داد...
-خانم پورکاویان (مسئول جوانان و داوطلبان) بهم گفت با رییس شعبه آقای کسایی فر هماهنگ کردم گفتش سریع خودتونو برسونید خانم پورکاویان میگفتش از خیابون رد می شدن..........
-آخه چرا خانم سلیمی خدا...از دیوار صدا درمیومد از این بنده خدا صدا در نمیومد

راه طولانی تر شده بود ....مسیر ترافیک سنگینی داشت...
از دور آمبولانس اورژاس رو که دیدم یه کم آروم شدم
بالاخر رسیدیم
خودمون رو معرفی کردیم
خانم سلیمی رو دیدم عقب آمبولانس   کلار گردنش،پای چپش آتل بسته بودن
اقای شریفی داشت با یکی از تکنسین ها جلوی ماشین صحبت می کرد
نفر دوم هم در حال گرفتی IV بود
یکی از شاهدین حادثه می گفت خدا خیلی بهش رحم کرده که سرش به جدول های بلوار نخورده..مامورای نیروی انتظامی راننده ماشین رو با خودشون بردن کلانتری...
خیلی نارحت بودم...روز قبل مراسم محمد حسن قربی بود امروز خانم سلیمی..کلی بهم ریخته بودم
به خودم اومدم ...
-کدوم بیمارستان می برینش
-بیمارستان فیاض بخش
-.....!!!! فیاض بخش
-اره چطور
-هیچی بریم ما هم پشته سر شما میایم
انگار به طول جاده اضافه تر شده بود...
رسیدیم به اورژانس بیمارستان...
تشخیص پزشک اورژانس تو لحظه اول
M.T(Multi Teroma )
شکستگی فمور چپ-ضربه به سر-احتمال شکستگی دنده ها
خانم سلیمی اصلا جواب نمیداد تو شوک بود
اینقدر فشارش پایی بود یه IV دیگه هم ازش گرفتن،همزمان از هر دو IV بهش سرم نرمال سالین وصل کردن تا فشارش بیاد بالا
لرزش خیلی شدید داشت
بعد از گرفتن 1.5 لیتر سرم یکم بهتر شد حالش
بردیمش رادیولوژی
از سر تا کفه پاش عکس گرفتن
عکسا رو ب دکتر اورژانس نشون دادیم
-شکستگی فمو چپ
-اوه اوه شکستگی لگن
-قفسه سینه سالمه
-شکستگی جمجه نداره خدا رو شکر
سریعا براش CT Scan در خواست داد
CT انجام شد.
-باید هر چه سریعتر عمل بشه
بردیمش جلوی اتاق عمل ... همین که خواستیم تحویلش بدیم سر و صدایی زیادی از ته سالن میومد برید کنار حالش خوب نیس
نزدیکمون شدن
لوله تراشه رو دیدم...متوجه شدم که حالش خوب نیس
یه خانم میان سالی بود که تصادف کرده بود خیلی حالش بد بود
تمام صورتش خونی بود
اول اونو بردنش اتاق عمل...به ما هم گفتن باید بمونید بعد از این عمل ... 

خلاصه بگم براتون الان تو بیمارستان فیاض بخش بستری هستن
از همتون می خوام براشون دعا کنید تا هرچه سریعتر به جمع خانواده ش و جمع ما هلالی ها برگرده و بتونه به فعالیت های خودش ادامه بده

التماس دعا



نظرات (۱)

سلام بر شما - آیا پهمدانی هستی؟ وبلاگت تقریبا علمی و مفیده - فقط یه اشتباه تایپی تو همین خبر داری اونم کلمه بوغض - بغض درسته - من تازه شمارو مشاهده کردم ممنونم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی